باید بزرگتر از این باشی که بفهمی خاطره داشتن با یک آدم یعنی چی و دور شدن از او بازهم یعنی چی و بفهمی از دست دادنش هم چه طعم تلخی دارد.
تو هم این را قبول داری که قبل از این که آدمها دوربین عکاسی را اختراع کنند خدا توی ذهن هر آدمی یکی کاشته؟ دوربین به همراه آلبوم. بدیاش این است که عکسها آنقدر زیادند که تو خودت را میانشان گم میبینی. من کجایم؟ زیر انبار و تلانباری از عکسهای دور و نزدیک. غریب و آشنا. و حالا که از آن زمان خیلی گذشته بر میگردم و ازلابهلای عکسهای غبارگرفته دنبال چند عکس میگردم.
این یکی را تو هم ببین، چهرهام هنگامی که اولین داستانم در کیهانبچهها چاپ شد. اولین شعرم هم همینطور، همین قیافه را دارم. اولین ناهاری که در یک مؤسسهی بزرگ مطبوعاتی خوردم. اولین چای، اولین لبخند یک سردبیر از روی رضایت. من که خوب میبینم. لطفاً تو هم خوب به این عکسها نگاه کن. خدا خوب دوربینی توی من کاشته. این یکی هم هست، دفتر مجلهی کیهان بچهها که پر از برو و بیاست. پر از شکوه قاسمنیا و نقی سلیمانی و حسین فتاحی و سوسن طاقدیس و بقیه که از کادر عکس زدهاند بیرون. امیرحسین فردی را یادم نرفته. او که اصل کار است. توی تمام عکسها او هست. با لبخندی که بدون آن قابل شناسایی و دوست داشتن نبود.
سنگ صبور میدانی چیست؟ سنگ صبوری بود برای همه. برای دردها و دلها و دردِ دلها. خودش غصه کم نداشت ولی به غصهها و قصهها گوش میداد. این عکس هم مال همان زمانهایی است که دوتایی با هم حرف میزدیم. به این عکس طنازانه نگاه کنید. به او گفتم که مجلهتان روح ندارد، طنز و شادی ندارد. گفت: آستین بالا بزن. این گوی و این هم میدان. چه میدانستم که این گوی و این میدان فرصتی است برای طنزآزمایی خودم. و همین شد که سه سال پیدرپی «همشاگردی» نوشتم و نوشتم و گمانم مجله کمی تبسم کرد. درست مثل تبسم این عکس.
اگر این عکس کمی ناجور است ببخشید. توی حیاط یکی از ساختمانهای اطراف کیهانبچهها داریم فوتبال بازی میکنیم. من طبق عادت کودکیام توی دروازهام. دروازه خیلی بزرگ نیست و من هنوز کمی مهارت دارم، ولی این دلیل نمیشود که از امیرخان گل نخورم. به شوخی گلهای خورده را میگذارم به حساب اختلاف سن و این که از ریش سفیدان گل خوردن هنر است.
حالا آن ساختمان آجر سه سانتی هنوز هم هست. آن میزهای دفتر تحریریه، آن حیاط قدیمی و دروازههای تازه رنگ خوردهاش. این عکس را به خاطر میسپارم. عکس من و دروازهای که بوی گلهای او را میدهد در یکی از روزهای اردیبهشتی.